۴متن ادبی ویژه ولادت حضرت زینب (س)

متن ادبی((گل دامان علی علیهالسلام )) متن ادبی (( بهار در بهار ))
متن ادبی((روز میلاد صبر )) متن ادبی : بانوی سربلند

متن ادبی((گل دامان علی علیهالسلام )) متن ادبی (( بهار در بهار ))
متن ادبی((روز میلاد صبر )) متن ادبی : بانوی سربلند

صديقه توانا، عقليه دودمان وحي، تربيت شده خاندان نبوت، حضرت زينب كبري(س) است. همو كه در بزرگواري و كرامتش بسيار سخن ها گفته و نوشته اند.او نمودار حق و جهاد در راه خدا و نگهدارنده ايمان و عقيده، قهرمان دليري و شجاعت، جلوه فصاحت و بلاغت، شعله ستيزه جوي باطل و آتش افشان حق در برابر نيروهاي ستمگر و كوبنده دژخيمان زورگو است.
زينب(س) تجسم زهد، ورع، علم، عفاف و شهامت و عقيله طاهره، متعلق به اخلاق الهي است.

نامت را باید این گونه سرود: زینب یعنی تبلور صبر علی و تجسم عصمت فاطمه. زینب یعنی، زینت شب های بی کسی و تنهایی و بی زهرایی پدر. زینب یعنی مرحم زخم های سینه مادر. زینب یعنی سنگ صبور غربت و مظلومیت حسن. زینب یعنی خطبه گویای رشادت و حقانیت حسین. زینب یعنی زهرایی که سقیفه خون بارش کربلا آفرین شد. زینب یعنی پرستار زخم های عاشورایی. زینب یعنی آغوش پناه کبوتران پر و بال سوخته کربلایی. زینب یعنی زن، اسوه، وقار، شکیبایی، عصمت، نجابت، شجاعت. زینب یعنی وصف تمام خوبی ها تا بی نهایت.

توسن طبعم در اینجا پای در گل مانده است مرغ بی پر چون سفر بر عرصه عنقا کند؟
اگر به دنیا نیامده بودی...
مدینه غرق نور است؛ غرق عطر صلوات!
مدینه، لحظههای تازهای را تجربه میکند؛ گویی تنزیل تازهای از عرش فرود آمده است! این نور الهی، چیست در کالبد خانه زهرا علیهاالسلام؟ چیست این مهر مصطفوی که صلابت مرتضویاش، آمیخته با تبسم است؟.......
تو نه تنها زینت پدر، بلکه زینت تمام بانوان عالمی. از هر طرف برای وصف تو وارد میشوم، به کربلا میرسم. دشت نینوا، قلهای بود تا تمامی بلندای تو را نشان دهد، که بانوی مسلمان، غنچه لای گلبرگ پیچیده پردهنشین نیست؛ بلکه میتواند قوت استدلال و سخنوری را در مصاف با شمشیرها، رویارو کند. میتواند زورآوریِ بازوان صبر و تقوا را به رخ مصیبت بکشد. زن، میتواند به اوج برسد و حتی زینب علیهاالسلام باشد!.....

در گلشن فضیلت و تقوا گلی شکفت بفزود نور دیده مولا و مام خویش
بشکفته شد چو آن گل زیبای فاطمی بنهاد سر، به حکم امام همام خویش
توسن طبعم در اینجا پای در گل مانده است مرغ بی پر چون سفر بر عرصه عنقا کند؟
دلش دریای صدها کهکشان صبر غمش طوفان صدها آسمان ابر
دو چشم از گریه همچون ابر خسته ز دست صبر ِزینب، صبر خسته
زینب امروز مىچشد طعم تلخ محرومیت را، از آنچه که مىبایست داشته باشد و با انحراف تاریخ، در درد جانکاهى که مادر لاى چوبههاى در ظلم مىکشد زینب باید بسوزد و در آغاز حیات و بلوغ بىعدالتیهاى اجتماعى و به هم خوردن تعادل ترازوى عدالتى که طرفهالعینى آویزان بود، باز او شعلهور شود. و فردا به جاى مهر گرم مادر بر جسدى سرد که جز او مویهگرى ندارد اشک ریزد. ....
زینب نشانه کرده سر آن حبیب را

با آه و ناله سر دهد امن یجیب را

دارد زمان آمدنت دیر میشود
دارد سکوت دشت نفسگیر میشود
سقا؛ رجز بخوان که نلرزد دل حرم!
دارد صدای هلهله تکثیر میشود
یک سو فتاد مشک و به یک سو دو دست تو
دارد وفا به مهلکه تصویر میشود
برخیز عمو؛ اگر تو نباشی کنار ما
هر ناکسی به غارتمان شیر میشود
گویا نصیب قافله دیگر اسارت است
ورنه نگاه عمه چه تعبیر میشود؟!
بعد از تو، زندگی همه اندوه و حسرت است
بی تو صدای آب چه دلگیر میشود!
بابا شکسته شد کمرش پیش پیکرت
روزش بدون روی تو شبگیر میشود
میدانم از چه بود که نیزهنشین شدی
با رسم کوفیان ز تو تقدیر میشود!
راه دراز شام و تماشای روی تو
وای از دل رقیه؛ به ره، پیر میشود…!
شاعر:محمدرضا سرشار منتقد ادبی و داستاننویس
ناگاه چشم دختر زهرا در آن میان
بر پیکر شریف امام زمان فتاد
بی اختیار نعره هذا حسین ازو
سر زد چنان که آتش ازو در جهان فتاد

متن ادبی : بانوی سربلند متن ادبی : چنین استوار

کَشَجَرَهٍ طَیِّبَهٍ اَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ...»
«درخت پاکی که ریشه آن در زمین و شاخههایش در آسمان است...».
عشق، از نهانخانه دل، پای بیرون مینهد و از محاسبات و فرضیات خاکی و زمینی عقل، پاپس میکشد. از بامِ شدنها و ناشدنها اوج میگیرد و فارغبال، در آسمان معنا سیر میکند؛ آنک تویی که از عرش، بر فرش میتابی......
هنوز هیچ آشنا با عاشورایی، قدرت نیافته بزرگی شخصیت او را درک کند.
زینب(س)، با تمام روح لطیفش، اوج هر سختی را چشیده، اما زیبا و پرمنطق در کوفه سخن میراند، چنانکه قلبها را بیدار میکند و کم است مسلمانی در شامات که اسلامش را مدیون روشنگری او نباشد.....

زینب(س)؛ زبان علی(ع) در کام، رسالت حسین(ع) بردوش

قهرمان کربلا در شام غوغا ميکند ظالم بيدادگر را خوار و رسوا ميکند
خطبهاي خواند، که باشد همچنان آتشفشان انقلاب کربلا بنگر که احيا ميکند

حضرت زینب سلام الله علیها

ای شکوه حماسه در سراپرده حیرت! ای زخم خورده نینوا! ای بانوی خورشیدهای دربند! ای زینب قهرمان! تو که خود، وسعتی به اندازه همه سوگ های آفرینش داشته ای، تو که خود دریایبی کران اشک را، ساحل بودی، چگونه باید بر تو سوگواری نمود که ما سوگواری را از تو یادگار داریم. تو که آواز سرخ کربلا را از حنجره بردباری ات، به گوش تاریخ رساندی و اگر این حنجره صبوری و آن نطق آتشین تو در کاخ یزیدیان نبود، داستان جانسوز آن ظهر عطشناک در کوچه های تاریخ به دست فراموشی سپرده می شد. به دنیا آمده بود تا صبر را شرمنده کند، زینب سلام الله علیها این اسطوره تاریخ را می گویم. .....
طبع می خواهد که وصف زینب کبری کند لیک قطره کی تواند صحبت از دریا کند
توسن طبعم در اینجا پای در گل مانده است مرغ بی پر چون سفر بر عرصه عنقا کند
غرق گل شد کربلا، چون رهگذار زينب است يا که خونين مقتل يار و تبار زينب است
قامت موزون اکبر، سرو ناز کربلاست چشمة اين باغ، چشم اشکبار زينب است
اشعار، متن ادبی و دلنوشته در رثاء حضرت زینب (س)

متن ادبی : برای زینب مینویسم ، متن ادبی : پرواز دل ، آغاز دیدن

سرّ نی در نینوا میماند، اگر زینب نبود
کربلا در کربلا میماند، اگر زینب نبود
اشعار، متن ادبی و دلنوشته در رثاء حضرت زینب (س)

متن ادبی : چنین استوار، متن ادبی : آبروی صبوری
اشعار، متن ادبی و دلنوشته در رثاء حضرت زینب (س)

نام زینب داشت، اما مرد بود ، کوتاه و گویا ، منتهای صبر ، بانوی سربلند
اشعار، متن ادبی و دلنوشته در رثاء حضرت زینب (س)

اسب ها هم گریه می کردند ، لحظه ای از قرن عاشورا ، تا این دل به آتش کشیده ام خاموش شود ، خون حسین(ع) وپیام زینب(س)
چند سالی از داغ عاشورا می گذرد؛ داغی که هر صبح تازه تر می شود و هر شب جان دوباره می گیرد؛ داغی که نه سوزشش التیام می یابد و نه خاطره اش به فراموشی می رود. و زینب(س) که در هر لحظه این چند سال، عمری رنج و اندوه را دوره کرده است، امروز مشتاقانه به سوی بهشت بال می گشاید. چشم به دیدار اهل بیت روشن می کند و این دنیای فانی را در حسرت نگاه مهربانش به ماتم می نشاند. خدایش دریای مهر بر او جاری کند......
اشعار، متن ادبی و دلنوشته در رثاء حضرت زینب (س)
متن ادبی : آبروی صبورى متن ادبی: برای زینب می نویسم